یک صندلی کنار رویاهایم بنشینی یا بروی

یک صندلی کنار رویاهایم از ان تو ٫ بنشینی یا بروی

یک صندلی کنار رویاهایم بنشینی یا بروی

یک صندلی کنار رویاهایم از ان تو ٫ بنشینی یا بروی

 
 
گاهگاهی دلم از دست همه میگیرد 
  با تو آنگاه سخن می گویم
  چشم تو باغ من است
  باز هم می رویم

گاهگاهی دلم از دست خدا می گیرد
  و نماز سخنم را به تو رو می سازم
  ساده تر می بازم

گاهگاهی دلم از دست خودم می گیرد
  آب را می پاشم
  آیینه را می شکنم
  در تو گم میشود ایمان تنم

وای , گاهی دلم از دست تو هم می گیرد . . . 
نظرات 2 + ارسال نظر
فرزان یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:11 ب.ظ http://khialangiz.blogsky.com/1387/07/

گذشته را بخاطر داشته باش اما هرگز در آن زندگی نکن ،با مهر و دوستی فرزان

میلاد شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:59 ق.ظ

قشنگ بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد