مینویسم بر روی ورقی خیالی
میفرستم بر روی دریایی طوفانی
برای آنکه
هست و نیست
برای آنکه میاد و می رود..بی آنکه بدانم
میگویم برای انسانی محصور دیوار تن
برای خویش
اینگونه است رسم غربت در دنیایی که درخت را به امید تبر پرورش میدهند
هدیه ای از یک دوست