یک صندلی کنار رویاهایم از ان تو ٫ بنشینی یا بروی
یک صندلی کنار رویاهایم از ان تو ٫ بنشینی یا بروی
از این بیراهه سرسبز هزاران کس هزاران روز می رفتند و تن را در شمیم شعر کوهستان به دست خلسه میدادند .
سحرگه شیر داغ کلبه کوهی چه سکر آتشینی داشت.
نگاه رهروان باران ایمان بود . قدمها محکم و راسخ نقوش دوستی می کاشت و شرم غنچه های تازه بالغ را لباس نو می پوشاند.
تو می یدی تو می دیدی پل دستان پاکی را که چونان پیچک و پایه تفاهم را شکوهی تازه می دادند.
تو می دیدی غزلهای غزلساز طبیعت را که در زهدان کوهستان به فکر روز میلادند . تو می دیدی اصالت را.
پاییز غریب
جمعه 14 بهمنماه سال 1384 ساعت 11:05 ب.ظ
اولین چراغ مجلس رو روشن میکنم
مرسی قشنگ بود
:دی
به به به. نادیا خانوم عزیز. مثل همیشه زیبا. مثل همیشه غریبانه. اما این بار با عطر و بوی امید. با طراوت جوانه های بهاری. چه زیباست. مثل همیشه عطر گل نرگس برای تو...
سلام نادیا. خوبی؟ بعد از مدت ها یه آفی اومد ازت. راستی مبارک باشه....(چشمک)
مطلبی که نوشتی خیلی زیبا بود.
به امید متن های آینده ی تو....
...
سلام واقعا زیباست
اگه وقت کردی یه سر هم به من بزن
فعلا بای
دروووووووووووووووووووود.خوبی نادی جان . مرسی از مطالب .فعلا...
سلام نوشته های زیبایی داری موفق باشی آپ کردم و منتظرم تا با حضورت شادیهایم را بیشتر کنی . رویای دوماهی
پست قبلی خیلی زیبا بود.
درود به تو دوست خوبم! نادیا جون همیشه متفاوتی ! شاد و تندرست و پیروز باشی!
یه پدر داره پسرشو نصیحت می کنه...