یک صندلی کنار رویاهایم بنشینی یا بروی

یک صندلی کنار رویاهایم از ان تو ٫ بنشینی یا بروی

یک صندلی کنار رویاهایم بنشینی یا بروی

یک صندلی کنار رویاهایم از ان تو ٫ بنشینی یا بروی

مامان خوبم تولدت مبارک

 

مامی نازم با امسال هشتمین سالیه که روز تولدت من تو را نداشتم که بغلت کنم ببوسمت و به تو هدیه ات را تقدیم کنم در این هشت سال

در تنهایی به خاطر نداشتنت در تنهایی اشک ریختم و از خداوند تقتضا کردم که دوباره تو را به من باز گرداند .

مامی نازم دوری از تو با سختی سپری شد ۸ بهارو تابستان و پاییز و زمستان بدون محبت تو گذشت

مامی خوبم دلم برای نوازشهایت بسیار تنگ شده است دلم برای محبتهایت لک زده . مامی جان تو شدی تمام حسرت من .

در تنهایی برای تو جشن میگیرم و به جای خنده های شادی ٫ اشکهای تنهاییم را تقدیم روی ماهت میکنم.

مامی بی نظیرم مامی صبورم

خوب میدانی لحظات بی تو بودن چقدر تلخ و سخت میگذرد اما چاره ای نیست و باید تحمل کرد.

مامی خوبم ای کاش در کنارم بودی تا بهترین کیک دنیا را برای تولدت سفارش میدادم و مثل سالهایی که هنوز غربت بین ما فاصله نیداخته بود غافلگیرت میکردم چقدر زیبا و دوست داشتنی بود وقتی برق شادی را در چشمانت میدیم و با بوسه گرمی میگفتی کبوتر کوچولو چرا زحمت کشیدی مامی تحمل اینهمه محبت را ندارد و بعد چشمان سبزت از اشک پر میشد

مامی جان میدانم مثل هر سالی که تو را نداشتم ناتاشا تمام این کارها را به تنهایی انجام میدهد تا مبادا جای خالی دو پرستوی مهاجرت بیش از اندازه در پیش چشمانت نمود کند .

مامی نازم پر از غصه ام ٫ پر از تنهایی٫ پر از حسرت نداشتنت

دلم تو را میخواهد بی نهایت . مامی به اندازه ای غمگینم که حتی توان تلفن زدن و تبریک گفتن به تو را ندارم . فکر نکنی که فراموش کرده ام . نه . هنوز هم بیش از همه برای تولدت لحظه شماری میکنم اما مامی اگر صدایم را بشنوی به عمق غمم پی میبری و من نمیخواهم در این روز شادی و لبخند تو به اشک تبدیل شود

ای کاش تو را داشتم . ای کاش فقط برای ۵ دقیقه تو را داشتم فقط ۵ دقیقه به اندازه یک تبریک یک اغوش گرم تو و یک بوسه بر گونه ات . اگر فقط ۵ دقیقه تو را داشتم به اندازه تمام روزهای نداشتنت تو را نفس میکشیدم .

مامی جان دوستت دارم مثل بچه گیهام . به همون اندازه . یادته؟ دو تای یک عالمه

 

با تشکر از تمام دوستانی که نظر دادند . گویا من نتوانستم به خوبی بیان کنم .

خدمت همه عرض کنم مامی من در قید حیات هستند اما مسافرت من به غربت ما را از هم جدا کرد . با یک پرواز زندگی من عوض شد و ۴ ساعت پرواز منو برای مدتهای زیادیست که از خانواده ام جدا کرده .

غربت نشین خسته ٫ مسافر جاده های دور من بودم و چشم انتظار به در مادرم

نظرات 8 + ارسال نظر
ترنم چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:57 ب.ظ http://reza-khoy.blogsky.com

تو ای محرم ترین یارم تو ای همیشه غمخوارم به نام نامی مادر همیشه دوستت دارم. به ما هم سر بزنید.یا حق...

بابک پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:40 ق.ظ http://babak1363.persianblog.com

تولدش مبارک باشه

ارزو میکنم سال دیگه دقیقا همین موقع کنار مامان باشی

با یه دنیا خنده

سارا پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:04 ق.ظ http://saralovely64.persianblog.com

تولد مامانتو بهت تبریک می گم ........ایشالله هزار سال زنده باشه و به وجودت افتخار کنه .........مممنونم از مهربونیت ... از قلب پاکت و ................بازم بهم سر بزن ممنون می شم

بابک پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:05 ق.ظ http://bache-khoshtip.persianblog.com

ممنون از حضورت ... به به ... پس تولد مامانته ... مبارکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ........همیشه خوشحال باشی و خوشتیپ ...............

رنگین کمون پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:29 ق.ظ http://delkadeyeh-man.persianblog.com

وقتی که نگاهم به نگاهت خیره میشه
دوست دارم زمان بایسته واسه ی همیشه
چشمامون ببندیم بریم تا ته رویا
اونجایی که هیچوقت گلی پژمرده نمیشه
هر چی غم داری از دل نازکت بگیرم
اگه اشک از چشات جاری بشه برات بمیرم
سر رو شونه هام بذاری و برات بخونم
یاد تو و اسم تو باشه ورد زبونم...مهربونم

آرزوم بی تو محاله لحظه هام بی تو سواله
بی تو مقصد خیلی دوره راه عشقم بی عبوره
من نمی خوام تو خیالم بگمت عاشقت هستم
دوست دارم که راستی راستی حس کنم تو رو تو دستم

سلام..تازه میام اینجا خدا رحمتشون کنه همیشه آسمونی باشی جاش خوبه عزیز یا حق

توپولی پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 04:49 ب.ظ http://topoli6612.blogsky.com

تولدشان مبارک

گناه مقدس جمعه 27 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 04:07 ق.ظ Http://sinsainet.blogsky.com

فک کنم ۱۲ سال هست که با کلمه مادر تولدی رو تبریک نگفتم ولی اگه ناراحت نشین میخواستم بگم مادر تودت مبارک

خیلی احساساتی شدم خوشبحالت که کنار مادر و پدرت هستی
قدرشون رو واقعا بدون منی که ندارم حسرت میخورم
دوستدارم این حرف رو به مادرت بگی
خیلی احساس تنهایی کردم با خوندن مطلبت
مه این که نوشته اییراد داشت نه من یه خورده یاد گذشته های دور افتادم خوشحالم که با بلاگت اشنا شدم باز هم اگه اجازه بدین میام اینجا راستی پیش ما هم بیا
یادت نره من به خدا مثل پسرش این خواهش از شما کردم
چون واقعا فکر کردم به ادر خودم گفتم
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مرسی!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مینا بانوی ماو اب یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:50 ب.ظ http://www.setareshomali.blogfa.com

سلام خیلی خیلی زیباست
بیا پیشم
بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد