یک صندلی کنار رویاهایم بنشینی یا بروی

یک صندلی کنار رویاهایم از ان تو ٫ بنشینی یا بروی

یک صندلی کنار رویاهایم بنشینی یا بروی

یک صندلی کنار رویاهایم از ان تو ٫ بنشینی یا بروی

اینهم برای تو

 

چیزی برای گفتن نمیماند وقتی هیچ گوشی شنوا نیست.

دلیلی برای نشان دادن حقیقت نمیبینم وقتی که قاب چشمها را مه گرفته است

بهانه ای نمیتوانم بگیرم وقتی تمام بهانه ها را تو یک جا گرفته ای

محکومیتم را میپذیرم چون تنها چیزی که برایم باقی گذاشته ای همین است

یک صندلی برای رویاهایم نگه داشته بودم که انهم برای تو

تو دوست بودی یا دشمن ؟ چرا صدایم کردی؟؟؟؟؟؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد