یک صندلی کنار رویاهایم بنشینی یا بروی

یک صندلی کنار رویاهایم از ان تو ٫ بنشینی یا بروی

یک صندلی کنار رویاهایم بنشینی یا بروی

یک صندلی کنار رویاهایم از ان تو ٫ بنشینی یا بروی

به یاد تو

 

چه سیاهی با شکوهی . ادمی را حیران میکند

ستاره ها اویزان از درختان مثل خوشه خوشه اندیشه های درخشان

امشب به بلندای قله دماوند تنهایم

قطره قطره از نوک انگشتان شب شراب میچکد

و در خیالم گل یخ شکوفه میزند

و بر لبانم ترانه واپسین دیدار تو

در چشمانم همواره نقش چشمان زیبای توست

ان زمان که در حسرت ازادی

مژگانت از اسمان پاییزی چشمانت گل اشک میچید .